شکست را هم به بچه ها بیاموزیم
به گزارش بازی های فکری، اگر کودکتان فکر می کند زندگی در همیشه بردن و پیروز شدن و هرگز نباختن و شکست نخوردن خلاصه می شود وقت آن است که به او یاد دهید زندگی برد و باخت دارد.
وقتی کودک شش ساله ام برای هدیه تولدش شطرنج گرفت بی صبرانه منتظر آن بود تا هرچه زودتر با او بازی کنم. قواعد بازی را به او یاد دادم و بازی را آغاز کردیم. او در دو دور اول برد و شطرنج همچنان برای او بهترین بازی دنیا و یا شاید هدیه تولد بود اما وقتی در دور سوم مات شد شطرنج دیگر جالب بودن و هیجان انگیز بودن خود را به سرعت از دست داد. او غر زد: دیگر نمی خواهم بازی کنم وقتی از او پرسیدم چرا با بغض گفت: دوست ندارم. در حالی که برخی بچه ها پیش دبستانی با غلبه کردن بر شکست و دلسرد نشدن از باخت های کوچک مسئله ای ندارند، این مسئله در مورد بچه ها چهار یا پنج ساله بسیار شایع است که بخواهند فلسفه همواره بردن و پیروز شدن را در پیش بگیرند و آن را تبدیل به شعاری در همه امور روزمره خود از بازی گرفته تا رفتار اجتماعی با دیگران کنند.
برای این دسته از بچه ها باختن چه در بازی، چه در یک مسابقه جمعی و چه در نتیجه دریافت از چیزی که انتظارش را داشته اند (همچون نمره 20 در یک درس خاص) اتفاق ناگواری است که ممکن است واکنش های منفی شدیدی مانند یأس و دلسردی بیش از حد، گریه بی امان و یا لجبازی های بی دلیل را به همراه بیاورد. ماورین اُبرین، استاد روانشناسی از دانشگاه بوستون می گوید: در این سن و سال بچه ها دوست دارند در هر کاری که انجام می دهند بهترین، سرترین و سرآمدترین باشند. بردن و پیروز شدن باعث می شود کودکتان احساس تسلط بیشتری بر عناصر پیرامون خود داشته باشد از سوی دیگر پیروزی او می تواند به رفتارهای محبت آمیز و توجه بیشتری از سوی والدین اش همچون تشویق، تحسین و. . . منجر شود و این اعتماد به نفس او را تقویت می کند.
مسلماً هیچ کسی شکست یا باختن را دوست ندارد، اما یک کودک پیش دبستانی ممکن است شکست را نشانه ناتوانی و عجز و بی لیاقتی تلقی کند.
● مسابقه همواره پابرجاست
بچه ها در این سن آنقدر درگیر بردن و پیروز شدن هستند که در حقیقت ممکن است اتفاقات عادی یا کارهای روزمره خود مانند غذا خوردن و یا لباس پوشیدن را به عرصه مسابقه تبدیل کنند. هر بار که دختر پنج ساله ام از ماشین پیاده می شود جهت پارکینگ تا در خانه را با سرعت هرچه تمام تر می دود و فریاد می کشد من بردم! و هدف او پیشی دریافت از خواهر بزرگترش در رسیدن به در خانه است.
یک کودک برای بردن ممکن است به شیوه های مختلفی همچون غر زدن، متهم کردن حریفش به تقلب و یا ابداع قواعد تازه بازی و نپذیرفتن قواعد اصلی روی بیاورد و یا صرفاً حاضر به باختن و یا پذیرفتن آن نباشد و یک فعالیت یا بازی جذاب و سرگرم کننده را کنار بگذارد.
سندرم باخت اکراهی یا همان نپذیرفتن باخت باید از همان اول شناخته شود چراکه اگر با کودک تا سنین دبستانی باقی بماند دوستان و هم سن و سالان او ممکن است حاضر به بازی یا شرکت دادن او در فعالیت ها و مسابقات جمعی شان نباشد.
متخصصان کودک عقیده دارند: پذیرفتن هرگونه باختی در کنار هرگونه بردی به کودک یاد می دهد بازیکن خوبی باشد و به توانایی های خود همواره به دیده احترام و ارزش بنگرد و از همراه شدن با جمع هراسی به دل راه ندهد.
● پدر و مادر الگو هستند
برخی والدین ناآگاهانه رفتار همواره پیروزمندانه یا بردطلبی را در بچه ها تقویت می کنند، بخصوص آن دسته از بچه های که به ورزش های جمعی مثل فوتبال، شنا، دو و. . . می پردازند.
بچه ها به نوع واکنش والدینشان خیلی حساسند. اگر همواره پیروز شدن و بردن کودکتان در مسابقه ها را مدنظر قرار دهید و به عبارتی دیگر همه کوشش تان امتیاز، نمره، پیروزی و بردن باشد کودکتان نیز همواره این فشار روحی را بر دوش خود احساس خواهد کرد تا شما را راضی نگه دارد. بنابراین برای تغییر نگرش کودکتان به ماهیت بازی یا برد و باخت کارشناسان توصیه می کنند از نتیجه نهایی چشم پوشی کنید و در عوض بر این تأکید کنید صرفاً کوشش و کوشش او در نیل به هدف و رسیدن به جایگاه قهرمانی اهمیت دارد. به او بگویید احساس ناراحتی هنگام باخت یا شکست امری طبیعی است، اما اگر می خواهد دوستان و دیگر اعضای تیم بار دیگر او را به جمع خود راه دهند، بهتر است به باخت خود فکر نکند و پیروزی یا بردهای آینده را مدنظر قرار دهد. در اینجا به شما چهار راه چاره پیشنهاد خواهد شد تا به بچه هاتان کمک کنید با شکست یا باخت و پذیرفتن آن کنار بیایند.
اجازه دهید گاهی ببازد: اگر به کودکتان همواره اجازه دهید در هر رقابت یا مسابقه ای پیروز شود و یا رفتاری پیروزطلبانه داشته باشد او انتظاراتی غیرواقع گرایانه خواهد داشت و هنگام رقابت با حریفی دیگر شکست یا باخت را نخواهد پذیرفت و در کنار آمدن با آن برایش مشکل خواهد بود.
یک کودک احتیاج دارد هم احساس باختن و هم احساس بردن را تجربه کند. به یاد داشته باشید همواره بردن لذت و شیرینی پیروزی را کمرنگ و درد و ناراحتی شکست را دو چندان می کند. اصرار کنید عادلانه بازی کند: پیش از هرگونه بازی یا مسابقه ای از او قول بگیرید که به قواعد بازی پایبند بماند و در صورت باخت عرصه رقابت را ترک نکند.
هنگام انجام این توافق به هم دست دهید و در طول بازی به او یادآوری کنید که هدف لذت بردن از بازی است، نه چیز دیگری. برای او از مرام و مردانگی ورزشکاران واقعی و حرفه ای مثال بزنید و به او یادآور شوید اخلاق ورزشکاری را در هر ورزش و رقابتی رعایت کند.
به او یاد دهید که به احساسات دوستانش احترام بگذارد: خوب است کودکتان پس از بردن در مسابقه دوچرخه سواری از پیروزی اش راضی باشد و اظهار شادمانی کند اما او باید یاد بگیرد که این پیروزی را به رخ حریف بازنده نکشد و به او فخر نفروشد.
به او توضیح دهید که دوست او از باختش ناراحت است و کودکتان را تشویق کنید تا به دوستش دلگرمی دهد و او را برای پیروزی در دور بعدی مسابقات تشویق کند.
او را تشویق کنید: اگر کودکتان روحیه خوبی در پذیرفتن باخت یا شکست دارد او را تحسین کنید و برای مثال در جمع و یا در حضور پدرش به او بگویید: اگرچه امروز در بازی شطرنج از تو بردم اما شطرنج باز خوبی هستی، امروز شانس با من بود وگرنه می دانم که فردا تو مرا مات می کنی.
● پاسخ کارشناسی پیامدهای شکست
کودک در سن 1 /5 تا دو سالگی به معنای واقعی، مفهوم بازی و روش های بازی کردن را می آموزد. او یادمی گیرد که چگونه از اسباب بازی هایش استفاده کرده و چگونه به صورت نظام دار با آنها بازی کند. اگر نظاره گر بازی بچه ها باشید، متوجه خواهید شد که او بارها با قطعات مختلف، اشکال گوناگون ساخته و آنهارا خراب می کند و خراب شدن و از بین رفتن اشکال، برای او لذت بخش است اما زمانی که کودک، بازی های اجتماعی خود را از سن پنج سالگی آغاز می کند، بازی شکل دیگری گرفته و معنا و مفهوم دیگری پیدا خواهد کرد. در این مرحله کودک در عرصه رقابت قرار می گیرد و واژه های برد و باخت برای او معنادار می شود.
کودک هنگام بازی تمایل دارد به انجام بازی های معنادار اجتماعی بپردازد و در میدان رقابت با کنارگذاشتن دوستان، پیروزی را از آن خود کند.
نقش والدین در القای مفهوم شکست و پیروزیت و قبول آن توسط بچه ها حائز اهمیت است. والدینی که بچه هاشان را هنگام پیروزیت تشویق کرده، یا هنگام شکست آنها را مورد سرزنش قرار می دهند، به بچه ها خود آموزش می دهند که شکست و پیروزیت را دو رکن اصلی هنگام بازی قرار دهند که ممکن است احساس انزجار و نفرت از شکست در کودک به وجود آید و او برای رسیدن به پیروزیت کوشش کاذبی را آغاز کند.در این میان عده ای از بچه ها نسبت به شکست حس منفی پیدا کرده و دچار یأس و ناامیدی می شوند. در صورتی که هدف از بازی، آموزش شیوه های برقراری تعامل اجتماعی و تجربه شکست و پیروزیت است.
برخی والدین کمالگرا و پرتوقع از بچه ها خود انتظار دارند که فرزندانشان همه کارهای خود را به نحو احسن انجام داده و در تمام زمینه ها پیروز باشند، این طرز تفکر باعث می شود که کودک فقط برای تأیید والدین خود کوشش کند و شکست را سرانجام همه چیز بداند. این قبیل والدین بدون توجه به توانمندی های جسمی و روانی بچه هاشان سعی می کنند او را به پیروزیت های پی درپی سوق دهند، غافل از این که این کار مؤثر واقع نخواهد شد.والدین باید هنگام بازی پیامدهای شکست را برای او توجیه کنند و به کودک اجازه دهند که برخی اوقات پیروز شود و او را مورد تشویق قرار دهند و گاهی اوقات طعم شکست را به او چشانده و به او بگویند هیچ اشکالی نداره، بازی ادامه داره. چنین پیامهایی اثر روانشناختی مثبت به کودک داشته و نقش مهمی در رشد اجتماعی او و قبول تنبیه ها و شکست ها در زندگی آینده وی دارد.
منبع: جام جم آنلاین